
عمران صلاحی، شاعر و طنز پرداز معاصر دراسفند سال ١٣٢٥ در تهران ، چهارراه گمرك اميرآباد متولد شد، دوران كودكیاش را در تهران ، قم و تبريز گذرانيد، سال ١٣٤٩ مدرك فوق ديپلم مترجمی زبان انگليسی را از دانشگاه تهران گرفت و شعرهای طنزآميزش را از ٢٠ سالگی در مجلات تهران منتشر كرد . او از سال ١٣٥٢ به دعوت "نادر نادرپور" به گروه ادب و هنر راديو و تلويزيون پيوست و در سال ١٣٧٧ بازنشسته شد . از آثار او میتوان رمان طنز آميز "شايد باور نكنی" ، "حالا حكايت ماست" ، "از گلستان ببر ورقی" ، "گريه در آب" ، "عطاری در مه"، "ناگاه يك ناگاه" ، گزيده اشعار طنزآميز ، گزيده ادبيات معاصر و "آی نسيم سحری" نام برد. وی گذشته از آفرينش ادبی، گاه به گردآوری و بررسی آثار ادبی كلاسيك و معاصر نيز پرداخته است كه می توان به "طنزآوران امروز ايران" ، "منتخب طنز معاصر" با همكاری "بيژن اسدی پور" ، "روياهای مرد نيلوفری" ، تحليل و بررسی شعرهای "سرمد كاشانی" ، "يك لب و هزار خنده" ، "باران پنهان" ، "ملانصرالدين" ، "اولين تپشهای عاشقانه قلبم" ، "خنده سازان و خنده پردازان" اشاره كرد . ه
-----
-----
چه زود سالی از درگذشت عمران صلاحی گذشت!! ا
-----
شعر زیر از اشعار ماندنی اوست
***********
من بچه جواديه ام !! ه
---------
من بچه جواديه ام
من بچه اميريه
مختاري
گمرك
فرقي نمي كند
اين رودهاي خسته به ميدان راه آهن
مي ريزند
ميدان راه آهن
درياچه اي بزرگ
درياچه لجن
با آن جزيره اش
و ساكن هميشگي آن جزيره اش
گفتم هميشگي؟!آب از چهار رودمي ريزد
رود جواديه
رود اميريه
سي متري
شوش
و بادبان گشوده بر اين رودهانكبت
مي رانم
با قايقي نشسته به گل
من بچه جواديه ام
از روي پل كه مي گذري
غم هاي سرزمين من آغاز مي شود
اي خط راه آهن
اي مرز
با پرده هاي دود
چشم مرا بگير
مگذار من ببينم چيزي را در بالا
مگذار من بخواهم
مگذار آرزو
در سينه ام دواند ريشه
مگذاراي دود
*
يك روز اگر به محله ما آمدي
همراه خود بياور چترت را
اينجا هوا هميشه گرفته است
اينجا هميشه ابر است
اينجا هميشه باران است
باران اشك
باران غم
باران فقر
باران كوفت
باران زهرمار
اينجا هميشه هوا باراني است
وقتي كه باران مي بارد
يعني هميشه
بايد دعا كنيم
و از خدا بخواهيم
نيرو دهد به بام كاهگلي مان
بايد دعا كنيم
ديوارها
تابوت سقف ها را
از شانه زمين نگذارند
بايد دعا كنيم كه از درزهاي سقف
آواي اضطراب قطره باران
در طشت
نشيند
همراه مادري كه دو دستش
هي تير مي كشد
همراه مادري كه دو چشمش
مي سوزدوچند تكه پيرهن كهنه
افتاده در كنارش
پاره
كشتارگاه
در آخر جواديه
اين سوي نازي آباد است
و مردم محله من هر صبح
با بوي خون
بيدار مي شونددر بوي تند پهن
اينجا بهار بيني خود را بالا مي گيرد
سگ هاي نازي آباد
در بوي لاشه هاي كهن، عشق مي كنند
ميعادگاه شان
كشتارگاه
انبوه گوسفندان
تصوير كوره هاي آدم سوزي را
در ذهنم
بيدار مي كنند
.....
عمران صلاحی تولد 1946- وفات اکتبر 2006
---------------------------
با تشکر فراوان از شهزاد عزیز -- دفتر مرکزی
11 comments:
عمران=لبخند
با پوزش فراوان می خواهم اعتراضی کوچک به نحوه ی چیدن متن داشته باشم
نا گفته نماند که شما انگلیسی زبان ها مشکل راست چین
Alighn right
را نداشته اید
این بهترین و معروف تر ین شعر این شاعر با این
align center
آن زیباییش را از دست می دهد
با پوزش مجدد و آرزوی بهروزی همیشگی خوبان
پروانه گرامی ، با سلام، خیلی ممنون از دقت و راهنمائی تان ، که فورآ- ضمن سرزنش بچه های قسمت چاپ و نشر!! پیام که چرا در این مورد بد سلیقه بوده اند! - با رفع اشکال بلافاصله زیبائی شعر بیشترآشکار گردید، باز هم ممنون ، انشاالله که بهرمندی پیام از نظریات اصلاحی شما ادامه داشته باشد.
شاد باشید
پیام آشنا
عزیزان سلام
دیر زمانی است که فرصت سلام نبوده فقط گه گاه سرکی به شاه نشین زده و از تحولات و پیشرفهای آن لذت برده ام. دست مسئولان مرکزی و مسئولان دور افتاده درد نکند! حال ما همگی خوب است و شاکریم – به قول آن زنده یاد " مگر چه طلبی داریم پدر جان ". پاییز زیبا از راه رسیده و درختان فعلا به رنگ پراکنی مشغولند و چند روز دیگر به برگ افشانی خواهند پرداخت. چون مدتی است که تایپ فارسی نکرده ام همانقدری هم که بلد نبوده ام یادم رفته است! و به دشواری می نویسم. بهتر است زحمت (کشیدن) کم کنم. خدا نگهدار – خوشدل باشید- 30 مرغ
از شما دعوت می شوداز مهمان خانه ی پاییزی دیدن فرمایید
با سپاس
ای دوستان
ای رهگذران
گاه گاهی مرا ياد کنيد
باحضورتان گاه نگار پرستورا شاد کنيد
وندرين گذر گاه
گاهی گامی بگذاريد
وز خود نامی و يا پيامی بگذاريد
ورنه تصوير يک گل
ياکه تصویر يک لبخند
پرستو را بس
با درود فراوان
گاهنگار پرستو
10/28/2007 2:40 PM
سلام بر همگی ، مخصوصآ عزیزان پیام گذار خوبست بدانید بعلت اشکالات فنی در سه چهار روز گذشته، بررسی پیام های رسیده و وارد کردن/پاسخ فرستادن برای آنهاممکن نشد، خوشحالیم که اکنون با رفع این مشکلات هر چند نه بطور کامل و دلخواه، پاسخ چند سئوال همانطور که لازم بود با ایمیل فرستاده شد وپیام های دیگر هم در قسمت های مربوطه وارد گردیده /می گردد - و اما چند جواب کوتاه به ترتیب به سه پیام وارد شده در اینجا:ه
==================
سیمرغ عزیز خوشحال از حضورتان، خدارا شکر که با تمام گرفتاری ها باز هم بالاخره سعادت دیدار پیام آشنا نصیبتان شد!!! امید است با ارج و قربی که در درگاه حضرت احدیت دارید این سعادتمندی باز هم نصیبتان گردد. از طرف همه مخصوصآ آسی عزیز که گویا به همنوعان کی سی علاقه خاصی دارد او را نوازش کنید -
می دانم با جرج بوش میانه خوبی ندارید که هر چه از شما هامالیات می گیرد باز هم بیشتر می خواهد ولی در عین حال زیاد توی سرش نزنید، فکر آن روزی هم باشید که خدای نکرده، زن آن دلقک قبلی یعنی هلری کلینتون از کاخ سفید سر در آورد و آنوقت شما هم مجبور شوید بگوئید:ه
=========
هرچه آید سال نو ، گوئیم دریغ از پارسال!!!ا
-----و یا بگوئید
=========
اگر بد بود، جایش بد تر آمد
که قاطر رفت و جایش یک خر آمد
=============
به هر حال اگر از من پرسید لطفآ بگوئید ایمیلش رسیده ، وقت کردم جواب خواهم نوشت!!ا
====
شاد و سربلند باشید
شا77
پروانه گرامی، با سلام، تکرار توضیحات در باره مشکلات فنی چند روز گذشته را لازم نمی بینیم، با تشکر فراوان از راهنمائی و دعوت شما برای دیدن مهمانخانه پائیزی شما، با اشتیاق فراوان، هر چه زود تر با آمادگی لازم از آنجا دیدن کرده و بالطبع نظر خود را علاوه بر نوشتن درهمانجا در این پیام آشنا هم گزارش خواهم کرد، باز هم ممنون
شاد و موفق باشید
شا77(معاونت دفتر مرکزی پیام آشنا)ه
گاه نگار پرستو/فریدون گرامی، با تشکر از لطف شما ، باید بگوئیم ما همه در این پیام آشنا همیشه به یاد شما هستیم ، ولی به هر حال همانطور که خواسته اید بیشتر و بیشتر سلام خود را برایتان در پرستو خواهیم نوشت ولی در مورد فرستادن تصویر گل وتصویر یک لبخند برای شما!!ه باید بگوئیم کمتر می شود قولی داد!! ه
شاد و موفق باشید
شا77
هرچند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
قیصر امین پور
=============
راستی نظر کار کنان پیام آشنا در باره اشعار دکتر قیصر امین پور چیست؟
با صمیمانه ترین درود ها
فریدون
با سلام
من اینجابا کمال شرمندگی از
" بچه های قسمت چاپ و نشر"
پوزش می خواهم که پیام من موجب سرزنش ایشان شد
سعی می کنم اگر سخنی داشتم محرمانه بنویسم
با سپاس از همه ی دست اندرکاران مهمان خانه
جناب پیام آشنا
از اینکه از وبلاگ فرزندم دیدار کردید و با پیام زیبایتان آنجا را آذین فرمودید سپاسگزارم
از اینکه لینک سالار را در اینجا می بینیم بسیار شادم
با درود های فراوان و آرزوی شادی و تندرستی برای همه ی دست اندرکاران این مهمان خانه ی وزین
Post a Comment